مردی در قفس
نویسنده:
فریدون تنکابنی
امتیاز دهید
پسر گوژپشتی در خانواده ی خود پذیرفته نمیشود، به مدرسه میرود ولی در مدرسه نیز به خاطر قیافه و گوژ پشتش مشکل دارد. او با ورود به دبیرستان از اعضای خانوادهاش جدا میشود و فقط از آنها پول توجیبی میگیرد. پس از مدتی شروع به کار میکند و چون استعداد شعر گویی دارد، شعرهایی مینویسد و با نام مستعار به چاپ میرساند. روزی که قرار است برای نوشتن در صفحه ی ادبی یک روزنامه قرارداد ببندد، از دوستش که نقاش است میخواهد به جای او با روزنامه قرارداد ببندد. مرد نقاش تابلویی از گوژپشت کشیده است که او را در قفس نشان میدهد. به باور او روح گوژپشت در قفس جسمش اسیر است و در پشت قیافه ی او روح زیبایی وجود دارد که از چشمهای گوژپشت بر او نمایان شده است. سال ها بعد وقتی نقاش میمیرد، گوژپشت احساس میکند خودش هم مرده است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
mrezie67
1390/04/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مردی در قفس